سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قرآن بیان جاودان

یک روزنامه اصلاح طلب در شماره امروز خود در یادداشتی تاسف برانگیز، مردم ایران اسلامی را به "کم شعوری" و "سطحی نگری" متهم کرد.

به گزارش جهان، روزنامه ابتکار در این یادداشت که به قلم کمالی پناه منتشر کرده، آورده است: چندی پیش داستانی می‌خواندم به این مضمون که یکی از قهرمانان در امریکا وصیت کرد که لحظه‌ی فرارسیدن مرگش او را به استادیوم ببرند تا مردم لحظه‌ی جان‌کندنش را ببینند. روز موعود فرا رسید و همه‌ی بلیت‌ها فروخته شد و استادیوم از انبوه تماشاگران و هواداران آن قهرمان مملو شد. جسد نیمه‌جان وی را بر بالای سکو قرار دادند. پزشکان بر بالین او بودند و لحظه‌به‌لحظه حال او را گزارش می‌کردند. هیجان‌ها به اوج رسیده بود که ناگهان پزشکان با بلندگو اعلام کردند حال قهرمان دارد بهبود می‌یابد. ناگهان صدای اعتراض مردم حاضر در استادیوم به عرش رسید. فریاد می‌زدند که دروغ می‌گویید، دروغ می‌گویید. او باید بمیرد، ما بلیت خریده‌ایم. آری مردم هیجان را دوست داشتند و تماشای جان‌کندن قهرمان چه هیجانی دارد!

این روزنامه سپس برخی شعارهایی را که در شب ?? خرداد هنگام سخنرانی رئیس جمهور علیه مشایی داده شده، به داستان مذکور ربط داده و در تحلیلی خیالی نوشته است: سخنرانی جمعه‌شب گذشته‌ی رئیس‌جمهور محترم در ذهن نگارنده، حکایت مزبور را تداعی کرد ... دیگر آن خشم و خروش و شکوه همیشگی آقای احمدی‌نژاد نبود که به سخنرانی‌اش هیجان می‌داد و او را در صدر اخبار می‌نشاند و دیگر خبری از آن هواداران سینه‌چاکش نبود که در تأیید گفته‌هایش عاشقانه فریاد می‌زدند و گوش تیز می‌کردند تا کلام و حرف‌حرفش را از فضا بربایند و در گوش جان بنشانند. آری، آری این‌بار، هیجان از نوع دیگر بود. همان هواداران دیروزی این روز آمده بودند تا سخنش را بشکنند نه بشنوند. این‌بار هلهله‌ها و شعارها در تأیید او و حرف‌هایش نبود، بلکه علیه او و اطرافیانش بود.

این روزنامه اصلاح در ادامه یادداشت خود با بی پروایی، توهین های تاسف برانگیزی را به مردم ایران اسلامی روا می دارد و هیچ توضیحی هم درباره علت قلم فرسایی افراطی نمی دهد.

این روزنامه نوشته است: با ریسمان نامطمئن آرا و تأییدیه‌های آنی عامه‌ی مردم نباید خود را در چاهی انداخت که بیرون‌آمدن از آن ناممکن باشد. مگر همین مردم نبودند که یک روز می‌گفتند بازرگان بازرگان نخست‌وزیر ایران و فردایش شعار دادند که بازرگان بازرگان پیر خرفت ایران؟

ابتکار البته با ارائه این تحلیل سطحی چشمان خود را بر آن روی سکه که هوشمندی مردم و بصیرت آنان نسبت به اشخاص و رویدادهاست بسته است. آن روی سکه، یعنی واقعیت، این است که مردم با هیچ فردی عقد اخوت نبسته و نمی بندند. ممکن است ملت ایران امروز به فردی و شعارهایش رای اعتماد بدهند اما کافیست آن فرد اندکی از مسیر اولیه که همان خط امام راحل و انقلاب است، فاصله بگیرد و منحرف شود، در آن صورت همان ملت وی را کنار خواهند زد یا در صورت نیاز به تذکر و هشدار، همین کار را خواهد کرد.

شخصیت های مختلفی که از ابتدای انقلاب اسلامی پس از ناکامی در تحقق آرمان های مردم متدین ایران و انقلاب اسلامی و انحراف از خط اصیل انقلاب، توسط ملت طرد شده و یا کنار زده شده اند؛ این نظارت مردمی اما در کمال تاسف از سوی جریانی که نمونه آن اکنون در روزنامه ابتکار خودنمایی کرده است مورد توهین و هتاکی قرار گرفته است.

نقطه پایانی ابتکار امروز هم این داستان است: می‌گویند روزی درویشی از جلوی یک مغازه‌ی کبابی رد می‌شد. دید که شخصی تعدادی گنجشک را کشته و به سیخ کشیده و بر آتش کباب می‌کند. درویش از آن شخص خواست که یکی از گنجشک‌های کباب‌شده را به او بدهد. آن فرد خودداری کرد. درویش «کیشی» کرد. ناگهان گنجشک‌ها زنده شدند و پریدند و رفتند. مردم شهر وقتی آن کرامت را از درویش دیدند، دور او جمع شدند و از او شفا و شفاعت خواستند. درویش بی‌اعتنا می‌رفت و مردم هم به دنبال او می‌رفتند. ناگهان درویش به‌سمت مردم برگشت و شلوارش را پایین کشید و به‌سمت آنان ادرار کرد. مردم از او روی گردانیدند و او را دیوانه خواندند. درویش گفت: شما مردم به کیشی می‌آیید و به جیشی می‌روید؛ پس شایسته‌ی اعتماد نیستید.


[ چهارشنبه 90/3/18 ] [ 4:38 عصر ] [ محسن حیدری ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 64
بازدید دیروز: 30
کل بازدیدها: 58909